شان کانری درگذشت
الماسها ابدی اند
فرهنگی/ از دایره سیاه و سفیدی که خطوطش میچرخید، سایه مردی تفنگ به دست آشکار میشد، شلیک میکرد و اینگونه جیمز باند معرفی میشد. داستان عشق به جیمز باند برای اهالی سینما در سال 1962 با «دکتر نو» ترنس یانگ آغاز شد و شان کانری با برق چشمهای خاص و لهجه غلیظ اسکاتلندیاش در نقش مأمور 007 یا سرویس مخفی ملکه انگلستان یکی از قهرمانهای دوست داشتنی تاریخ سینما شد. بازیگری که با هفت بار تکرار این نقش (از روسیه با عشق، پنجه طلایی، گلوله آتشین، تنها دوبار زندگی میکنی، «الماسها ابدیاند» و «هرگز دوباره نگو هرگز») به ستارهای جهانی تبدیل شد و چهرههای معروف دیگر همچون راجر مور، جرج لازنبی و تیموتی دالتون هیچکدام نتوانستند حضور قوی و تأثیرگذار او را بر پرده سینما تکرار کنند. نقطه ثقل کارنامه بازیگری شان کانری حضور در همین نقش حساس است. اگر چه او در ابتدا به عنوان یک بازیگر معتبر تئاتر مطرح شد و سال 1988 با بازی در فیلم «تسخیرناپذیران» به کارگردانی برایان دیپالما، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شد و علاوه بر آن دو بفتا و سه جایزه گلدن گلوب را در کارنامه خود ثبت کرد اما نقش جیمز باند او را به قله شهرت رساند. از سایر فیلمهای مهم او میتوان به «مارنی» آلفرد هیچکاک، «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی»، «صخره»، «مردی که میخواست شاه باشد»، «شکار برای اکتبر سرخ»، «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، «به نام رز»، «رابین هود» و... اشاره کرد. کانری پس از فیلم سینمایی «انجمن نجیبزادگان عجیب» به کارگردانی استیون نورینگتون در سال 2003 در هیچ فیلم سینمایی ظاهر نشد و وقتش را به نوشتن زندگینامه شخصی خود اختصاص داد. او همچنین در سال 2005 حضور در فیلم چهارم «ایندیانا جونز» را رد کرد اما در سال ۲۰۱۲ شخصیت انیمیشنی سر بیلی را دوبله کرد و مجری تولید این انیمیشن هم بود. کانری در اسکاتلند لقب «محبوبترین اسکاتلندی زنده جهان» را از رسانهها دریافت کرده بود. او در سال 1999 از طرف مجله People لقب جذابترین مرد قرن و در سال 2000 از ملکه الیزابت دوم لقب «سر» را دریافت کرد. سر توماس شان کانری روز گذشته در سن 90 سالگی در باهاماس درگذشت.
اختتامیه چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان به صورت آنلاین برگزار شد
مضراب جوانان روی کوک آینده
فرهنگی/ چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان با معرفی برگزیدگان بخشهای موسیقی دستگاهی، نواحی و کلاسیک به ایستگاه پایانی رسید. تالار وحدت شامگاه جمعه (نهم آبانماه) با حضور خوانندهها و نوازندههایی درگروههای سنی الف، ب و ج اختتامیه متفاوتی را تجربه کرد، اجرایی که به دلیل بیماری کرونا بدون حضور داوران و شرکتکنندگان جشنواره و به صورت آنلاین از طریق صفحه اینستاگرام انجمن موسیقی ایران پخش شد.
یادی از خسرو آواز ایران در جشنواره چهاردهم
اما این دوره از جشنواره جدا از اجرا و رقابتی متفاوت که با حضور2 هزار و 350 شرکت کننده برگزار شد، توانست نسبت به دورههای قبل، علاقهمندان بسیاری را به خود جذب کند تا آنجا که برخی شرکت کنندگان از شهرهای مختلف برای نخستین بار در این آزمون حضور و رقابت داشتند. اما یکی از بخشهای ویژه آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان، یادبود خسرو آواز ایران بود که در این بخش برخی داوران جشنواره نظیر حسین علیزاده، حمیدرضا نوربخش، محمدرضا درویشی، داریوش پیرنیاکان، بهروز همتی، علیاصغر شاهزیدی، داوود گنجهای و حسین بهروزینیا از محمدرضا شجریان گفتند و یاد این استاد بزرگوار را گرامی داشتند. نکته دیگر اینکه هومان اسعدی، دبیر جشنواره پیشنهاد کرد در آینده و در زمان مقتضی جایزهای ویژه به نام و یاد استاد شجریان در همین جشنواره یا رویدادهای مشابه تدارک دیده شود.
به نسل آینده موسیقی ایران امیدوارم
اما در ابتدای مراسم اختتامیه پیام سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط سیدعباس سجادی مجری مراسم قرائت شد. و بعد از آن پیام حسین علیزاده آهنگساز و نماینده بخش موسیقی ایرانی برای چهاردهمین جشنواره موسیقی جوان پخش شد.
در بخشی از این پیام آمده: «جوانها به ما انرژی مضاعف میدهند که همچنان این جشنواره را ادامه دهیم. این جشنواره کمبودها و حسنهای زیادی دارد که با همفکری و نظر همه دوستان شرکتکننده میتوانیم جشنواره را به حالت ایدهآل برسانیم. واقعاً جای تبریک و تشکر دارد که انجمن موسیقی ایران در این شرایط جشنواره را برگزار کرد و اجازه نداد روند برگزاری جشنواره متوقف شود.»
او در ادامه پیام خود به کیفیت اجراها اشاره کرد: «من در مرحله اول نسبت به اجراها انتقاد داشتم و کیفیت اجراها برای من رضایتبخش نبود ولی جالب است که شرکتکنندگان بخش نهایی در این مدت کوتاه توانسته بودند پیشرفت کنند و کیفیت خوبی را از خودشان ارائه بدهند. ما در قضاوتها گاهی حیفمان میآمد که فقط سه برنده اعلام کنیم و به همین خاطر در برخی بخشها تعداد برندگان بیشتری را اعلام کردیم.»
این آهنگساز تمام شرکتکنندگانی را که به مرحله نهایی رسیدند برنده خواند و هدف جشنواره را حضور جوانان و کسب تجربه اعلام کرد:
«جشنواره امسال در زمینه خلاقیت نتایج بسیار خوبی داشته است، من خودم راغب هستم که بخش خلاقیت را بهعنوان یکی از بخشهای عمده جشنواره در نظر بگیریم تا بچهها از خودشان اثر خلق کنند. به نظرم اگر ما این بخش را گسترش بدهیم نتایج بهتری خواهیم گرفت. گاهی در جشنواره استعدادهای عجیب و غریبی پیدا میشوند که ما میگوییم ای کاش استاد یا معلم این جوانها را میدیدیم و به آنها میگفتیم مثلاً در این مسائل دقت بیشتری کنند.»
او بر آموزش درست، مشاوره و معلمان خوب تأکید و از معلمینی که شاگردان به این خوبی تربیت کردهاند، تشکر کرد.
بارقههای امید در روزهای سخت مردم
ادامه برنامه نمایش پیام سید مجتبی حسینی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و بعد از آن هومان اسعدی دبیر چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان روی سن آمد و در سخنانی گفت :«پیش از هر چیز بر خود واجب میدانم که یادی کنم از بزرگمرد جاودانه موسیقی ایرانزمین، استاد محمدرضا شجریان که ما نیز در نهمین دوره از جشنواره ملی موسیقی جوان افتخار میزبانی و همراهی ایشان به عنوان عضو شوراهای تخصصی را داشتیم، ولی متأسفانه در ادامه کار تقدیر یارمان نبود... از طرف خودم و استادان و همکاران گرانقدرم به جامعه موسیقی و ملت ایران عمیقاً تسلیت عرض میکنم... امیدوارم در آینده و در زمان مقتضی جایزهای ویژه به نام و یاد ایشان، بهگونهای که شایسته و درخورِ شأن و منزلتِ این بزرگمرد تاریخ موسیقی ایران و جهان باشد، در همین جشنواره یا رویدادهای مشابه تدارک دیده شود.» اسعدی که هشت دوره دبیری این جشنواره را برعهده داشته بیان کرد: «بهدلیل شرایط جهانی و عالمگیرِکرونا، در این دوره از جشنواره با وضعیت پیچیده و پُر چالشی مواجه بودیم اما، علیرغم تمام این پیچیدگیها، با حمایت و همکاری مسئولان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همکاران عزیزم در انجمن موسیقی ایران و بویژه استادان گرانقدر، این دوره از جشنواره نیز بهطور شایستهای برگزار شد. در هر حال توانستیم امسال بیشترین تعداد شرکتکننده را جذب کنیم (حدود ۲۴۰۰ شرکتکننده) که از تمامی ادوار پیشین جشنواره تعداد بیشتری بوده است و این مهم حاکی از بارقههای امیدی است که علیرغم این وضعیت، امید به زندگی و نقش موسیقی در تحمل این شرایط و امیدبخشی به آینده قابل توجه بوده است... به امید روزهایی بهتر، هم برای موسیقی و هم برای مردم ایران و جهان...»
پس از صحبتهای اسعدی متن پیام محمد اللهیاری مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان به مخاطبان ارائه شد و در پایان هیأت داورانِ چهاردهمین جشنواره ملی موسیقی جوان، برگزیدگان بخشهای مختلف را اعلام کردند.
درباره «حیات ناظر» که نتیجه دردش هنر اوست
داستان ما ناگفته نمیماند
دنیا پاپایی
خبرنگار
14 مرداد بود که انفجار بزرگی در بندر بیروت، پایتخت لبنان رخ داد و ساختمانهای زیادی در منطقه اشرفیه را تخریب کرد. فاجعه بزرگی رخ داد و خسارت زیاد معنوی، مالی و انسانی به بارآورد.
حال بعد از گذشت چندماه هنرمندی از لبنان با استفاده از شیشه و قلوه سنگهایی که از انفجار بیروت باقی مانده بود، مجسمه الهام بخشی ساخته است.
در مصاحبهای که از سایت CNN style منتشر شد، حیات ناظر گفته به خاطر نمیآورد که هیچ گاه لبنان در صلح بوده باشد؛ ولی شخصیت خود را به قدری پرورش داده که حتی در این شرایط نیز بتواند درد و اندوه خود را به هنرهای زیبا تبدیل کند. او در زمان انفجار در راه بیروت بوده که انبار بزرگ آمونیوم نیترات در بندر بیروت منفجر شد. حیات ناظر این انفجار را دردی بزرگ دانست: «انفجار قلب من را شکست، من از درون خرد شده بودم و اصلاً حال روحی خوبی نداشتم، تمام مردم لبنان شکسته شده بودند.» مثل تمام ساکنان منطقه، حیات نیز به نیروهای کمکی- مردمی ملحق شد و به تلاش برای جمعآوری آوار و برگرداندن شکوه سابق به شهر پرداخت.
در این حین بود که او متوجه شد میتواند با بازماندههایی که از انفجار جمعآوری کرده شروع به ساخت مجسمههایی کند که برای مردم یادآور وحدت و تولد دوباره شان باشد: «وقتی چنین چیزی را حس کردم باید کمک میکردم و با هنر زخمهایی را که وجود داشت التیام میبخشیدم، پس با واقعیت رو به رو شدم و گذشته را پشت سر گذاشتم و تصمیم گرفتم کاری کنم که هموطنانم نیز بهبود یابند.»
ناظر هفتههای متعدد در خیابانهای بیروت قدم میزد و به جمعآوری ضایعات آهن، شیشههای شکسته و زباله برای ساخت مجسمهاش میپرداخت: «من به خانههایی رفتم که پساز انفجار چیزی جز آوار از آنها نمانده بود و از آنها خواستم هر چیزی را که میتواند درون مجسمه من جا داشته باشد به من بدهند. من واقعاً شگفت زده شدم، مردم وسایلی به من دادند که بسیار کاربردی بود؛ وسایلی که از زمان بچگیهایشان نگه داشته بودند، یادگاریهایی از اجدادشان که در جنگ کشته شده بودند و حتی چیزهایی که میخواستند برای فرزندان شان به یادگار بگذارند. در درون تمامی اشیا احساسات عمیقی تنیده شده بود.»
زمانی که وسایل مورد نیاز حیات ناظر جمعآوری شد، او آنها را کنار هم قرار داد و زنی به وجود آمد که پرچم لبنان را بالا برده، مو و لباسهایش در جهت باد بود. درون این مجسمه ساعتی وجود دارد که در لحظه 06:08 ثابت شده است؛ ساعت درست لحظه انفجار را نشان میدهد. مجسمهای که هنوز نامی برایش انتخاب نشده است: «من او را بانوی جهان یا بانوی آزادی مینامم. اما هرکس میتواند او را به هرنامی که دوست دارد بنامد و پیشنهاد اسمش را به آدرس اینستاگرام بفرستد.»
برای حیات روند ساخت مجسمه راحت بود؛ اولین باری نبود که او برای لبنان چنین هنر اجتماعی را به وجود میآورد.
مدتها قبل از انفجار، ناظر شغلش را در وزارت ارتباطات رها کرد و برای ایجاد امید در دل مردم به هنر روی آورد: «بهطور ناگهانی به من الهام شد باید احساسم را نقاشی کنم. این نیازی بود که نمیتوانستم آن را سرکوب کنم. باید از شغلم استعفا میدادم زیرا حس میکردم بدون تمرکز روی هنرم، آن طور که باید به شرایط حاکم بر جهان تأثیر نمیگذارم.»
آثار او مجسمهسازی، نقاشیهای دیواری و نقاشی روی بوم را شامل میشود. در سال 2019 او مجسمهای بهنام «ققنوس» ساخت که از چادرو پسامدهای باقی مانده در جریان آشوبهای سیاسی لبنان ساخته شده بود. مجسمه، پرندهای افسانهای بود که از خاکستر خودش مجدد بهدنیا میآید. او برای مجسمه قلب بزرگ و غولآسا از سنگ و قوطی اسپری گاز اشک آور باقی مانده از شورشها درست کرد.
ناظر، در اینستاگرامش توضیحاتی درباره آثارش داده. او گفته بیشتر آثار بهدست نیروهایی که تحمل انتقاد از دولت را ندارند، نابود شده است.
حیات ناظر میترسد به سرنوشت آخرین مجسمهاش دچار شود: «بعد از ویرانی شما میتوانید خانه و ساختمانها را از نو بسازید ولی چیزی که جبران پذیر نیست خاطرهها و سرگذشت لبنان است. دولت ما تمامی چیزهایی را که یادآور اتفاقات گذشته است از بین میبرد. این جنگیدن است که دستاوردها را تا این حد خاص میکند. ما با هنرمان صدای خود را بلند میکنیم، داستان ما ناگفته نمیماند.»
تماشاخانه «تئاتر مستقل تهران» تعطیل شد
محسن بوالحسنی
خبرنگار
هر چراغی که در عرصه فرهنگ و هنر این مرز و بوم علیالخصوص در حوزه هنر شریف تئاتر روشن شود نوید روشن شدن هزاران چراغ و چلچراغ دیگران است و هر چراغی که به خاموشی بنشیند افسوسی است که شاید دیر و دور بشود غیابش را در صحن و سرای تئاتر ایران جبران کرد.
تقریباً 9 ماه از کمسو و بیرمق شدن تئاتر بهدلیل شیوع ویروس جهانی و همهگیر کرونا میگذرد و در این تندباد 9ماهه بر هیچکس پوشیده نیست که هنرمندان ایرانی، چه ضررها و لطمههای مادی و معنوی را متحمل شدند و هر طور که بود سعی کردند تا آخرین توان دربرابر این ویروس ایستادگی کنند تا چراغ خانههایی را که یکروز مملو از رفت و آمد تئاتریها بود و پر از شور و هیجان، روشن نگه دارند و این کار، کار کمی نبود. در این بین، تماشاخانههای خصوصی البته که باری مضاعف از دیگر تماشاخانهها و سالنها روی دوش خود احساس کردند و چالشهای مهم اقتصادی روزبهروز آنها را فرسودهتر کرد و کمکهایی که به این حوزه شد نیز در نهایت پاسخگوی نیاز حیاتی آنها برای ادامه حیات و عبور از این بزنگاه بزرگ و البته تلخ نشد. تماشاخانههایی امروز با این وضعیت بغرنج روبهرو هستند که روزگاری، باری عظیم از روی تئاتر ایران برداشتند و ضمن این، باعث شدند تئاتریها دسترسی بیشتری به سالنهای نمایش داشته باشند و همین در نهایت به رشد و پیشرفت تئاتر منجر شد و حالا خبر میرسد که یکی از این تماشاخانهها یعنی «تماشاخانه مستقل تهران» به گفته مدیر این تماشاخانه برای همیشه، چراغ خانهاش را خاموش کرده است. مصطفی کوشکی در یادداشتی تلخ ضمن اعلام خبر تعطیلی این تماشاخانه نوشته است: «تئاتر مستقل تهران در سالهای آغازین دهه ۹۰ با تمام کمبودها و سختیها بنا شد و این تازه سرآغاز راه و حداقل کوشش ما بود برای جامه عمل پوشاندن به رؤیای تأسیس کمپانی (شرکت/مؤسسه) تئاتر در ایران، آنهم پس از چندین دهه ممانعت و رخوت؛ تا امکان و مجالی باشد که هر گروه تئاتر فعال، مکانی در اختیار داشته باشد که بتواند تمرین کند، داشتههایش را آموزش بدهد و تجربیاتش را به اجرا درآورد. خوشبختانه کمپانی «تئاتر مستقل تهران» به این مهم دست یافت، چندسال تجربه اندوخت و با وجود تمام کاستیها و ناملایمات راه را برای گروههای دیگر نیز هموار ساخت. اما متأسفانه امروز سرنوشت تاریخی تئاترهای خصوصی پیشرو ایران در ابتدای قرن، بار دیگر رخ نشان داده، گریبانگیر شده و این کمپانی جز تعطیلی امکانی پیش روی خود نمیبیند.» شاید این نامه خداحافظی، تلنگر دوبارهای باشد و فرصت تأملی مجدد برای همه ما و مدیران فرهنگی که راهکاری مجدد و در حد توان برای دوباره سرپا شدن این شریانهای مهم فرهنگی تئاتر در کشور پیدا کنیم تا شاید شاهد دومینوی تلخ این تعطیلیها نباشیم.
زادگاه قصههای مجید «قصه خانه» میشود
گروه فرهنگی/ هوشنگ مرادی کرمانی، نویسندهای که حتی فراتر از اهالی کتاب، میان علاقهمندان سینما و تلویزیون هم چهرهای شناخته شده به شمار میآید از تبدیل خانهاش به «قصه خانه» خبر داد. بخش عمدهای از نوشتههای مرادی کرمانی در این خانه بوده که به صفحات کاغذ راهیافته و درنهایت منتشر شدهاند؛ از قصههای مجید که به لطف مجموعهای تلویزیونی به کارگردانی کیومرث پوراحمد به خانه اغلب ایرانیان راه پیدا کرد تا فیلمهایی سینمایی همچون «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی که هر یک بهنوعی روایتگر بخشی از زندگی و حتی انعکاسی از فرهنگ روزگار معاصرمان هستند. اغلب آثار این نویسنده که به کشورهای دیگر هم راهیافتهاند و حتی جوایز و تقدیرهای بینالمللی ازجمله جایزه «هانس کریستین اندرسن» مشهور به نوبل کوچک ادبیات را برای او به ارمغان آوردهاند در این خانه نوشته شدهاند، مرادی کرمانی در گفتوگویی با ایسنا، گفته: «چکیده نویسندگی من در این خانه است و «قصههای مجید» که
معروفترین شان است در این خانه نوشته شدهاند؛ مجید در اینجا به دنیا آمد و بزرگ شد.» مرادی کرمانی مهمترین دلیل در حفظ خانه مشاهیر را در این دانسته که اینها مصادیقی از ویترین فرهنگی هر کشوری هستند که باید در جهت حفظ آنها برای نسلهای آینده تلاش کرد. او حتی به برخی تجربههای شخصیاش اشاره کرده، اینکه خانه بزرگانی از ادبیات جهان همچون چخوف، بتهوون و ویکتور هوگو را دیده، با اینحال تأکید دارد که برای حفظ خانه بزرگان ضرورتی ندارد که این افراد حتماً چهرههای جهانی باشند چراکه بههرحال اهمیت برخی هم تنها برای جامعه خودشان است؛ افرادی که میتوانند الگویی برای آیندگان باشند و باید برای حفظ یادگارهای به جای مانده از آنان تلاش کرد. خانهای که قرار شده به «قصه خانه» تبدیل شود در محله سرچشمه، نزدیک امامزاده یحیی و بازارچه نواب و درست روبهروی خانه مدرس قرار گرفته است. خانهای که نزدیک سه دهه میزبان مرادی کرمانی بوده است؛ خانهای که مجید مشهور قصههایش در آن متولد و بزرگ شد و بعدها هم سر از تلویزیون درآورد. آنطور که مرادی کرمانی گفته این خانه قرار شده علاوه بر «قصه خانه» جنبه کتابخانهای هم داشته باشد، خانهای که با همراهی شهرداری منطقه 12 حفظ شده است. آنطور که در بخش دیگری از گزارش ایسنا آمده، علیمحمد سعادتی، شهردار منطقه ۱۲ تهران هم از مرمت این خانه خبر داده و گفته که سنگفرش کوچه و لایهبرداری دیوارها از اولین اقدامها در این زمینه خواهد بود. هوشنگ مرادی کرمانی طی سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۷۲ در این خانه زندگی کرده و بسیاری قصههایش هم در همین خانه نوشته شدهاند.
۱۲۰ هنرمند ایران خواستار صلح میان کشورهای همسایه شدند
هوشمندانه و با اتحاد نقشه جنگافروزان را برهم زنید
بیش از ۱۲۰ نفر از هنرمندان، فیلمسازان و کنشگران عرصه فرهنگ و هنر ایران در بیانیهای خواستار صلح میان کشورهای همسایه خود، جمهوریآذربایجان و ارمنستان شدند.
در متن این بیانیه آمده است: دهههاست خاورمیانه جولانگاه قدرتهای غارتگری شده است که با شیوههای گوناگون از آن جمله تفرقهافکنی و جنگ افروزی، کشورها را چپاول میکنند؛ آنها، همزیستی و صلح، میان ملتها و اقوام را سدی در برابر طمع سیریناپذیر خود میدانند.
اینک، بار دیگر استثمارگران، ملتهای قفقاز و اقوام گوناگون منطقه را که در گذر سالیان کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی میکردند به جنگ واداشتهاند. جنگافروزان با نقشهای قدیمی و با تحریک احساسات ملی، قومی و مذهبی، میان ارمنیها، آذریها، کردها و دیگر اقوام، تفرقهافکنی میکنند و زمینههای تجزیه کشورها را برای غارت منابع طبیعی و ثروتهایشان فراهم میسازند. سرمایهسالاری اینبار آتش جنگ را میان کشورهای جمهوری ارمنستان و جمهوری آذربایجان به بهانه قرهباغ برافروخته و میخواهد دامنه آن را به کشورهای پیرامون و همسایه، بویژه ایران که در درازنای تاریخ، بستر همزیستی و همبستگی اقوام گوناگون بوده است، گسترش دهد. اکنون فجایع این جنگ، روز به روز فراگیر شده و گروههای تروریستی به منطقه گسیل شدهاند تا با جنایت و نسلکشی، راه چپاول ملتها
هموار شود.
ما کنشگرانِ گستره فرهنگ و هنر، از ملت و اقوام گوناگون ایرانی و کشورهای همسایه میخواهیم که خود را از آتش جنگ دور کرده و هوشمندانه و با اتحاد، نقشه جنگافروزان را برهم زنند. از سوی دیگر لازم است دولتهای داعیهدار حقوق بشر و سازمانهای جهانی، از آن جمله سازمان ملل متحد، تنها به انتشار بیانیههای تکراری اکتفا نکنند و برای پایان دادن به این جنگ که بیگمان هزاران کودک و زن و مرد، قربانی آن خواهند شد، اقدامی عملی و فوری را در دستور کار خود قرار دهند.
بر همه وجدانهای بیدار است که به حرمت انسان، این جنگ را محکوم کرده و طرفین را به گفتوگو و صلح دعوت کنند و اجازه ندهند بار دیگر تمدنهای با شکوه منطقه، خُرد و نابود شده و مردم این سرزمینها قربانی منافع سرمایهداری و جنگطلبان شوند.
کیانوش عیاری- جعفر پناهی- بهمن فرمانآرا - واروژ کریم مسیحی - عزیــــــزالله حمیدنژاد- حمید نعمــــتالله- علی مصفا - علیرضا رئیسیان- همایون اسعدیان- یعقوب امدادیان- کامبوزیا پرتوی- کیومرث پوراحمد- هانیه توسلی- محمدعلی نجفی- محســـــــــــــــن امیریوسفی- محمدمهدی عسگرپور- داریوش فرهنگ- مهـــــوش شیخالاسلامی- مصطفی آلاحمد- شهرام اقبالزاده- محســــــــــن الوانســــــــاز- مصطفی امامی- یعقوب امدادیان- ستار اورکی- مریم اورنگ- پرویز بابایی- رضا بابک- حسن برزیده- مهدی بوستانیشــــــــهربابکی - عبدالحمید پازوکی- ژینوس پدرام احمد پوری- عزیزالله حاجـــــــیمشهدی- فردین خلعتبری- ابوالحســـــــــــن داوودی- علیرضا داوودنژاد- امید رئیسدانا- مریم رئیسدانا و... از امضاکنندگان این بیانیه هستند.